پسران ایرونی

ورود دختران ممنوع

پسران ایرونی

ورود دختران ممنوع

کلید موفقیت

کلید موفقیت

راز موفیقت
برنامه ریزی دیقیق برای تمام امور زندگی به خصوص تحصیلات یکی از واجباتی است که اگر فرد انجام ندهد نمی تواند به اهداف عالی خود برسد .

همه ما آن‏ گاه که با ارزش وجود خود آشنا شدیم و دانستیم که قابلیت رشد و کمال انسانی در ما نهفته است و دریافتیم که می‏توانیم به موجودی پربها و باعظمت تبدیل شویم و باور داشتیم که حقیقت وجود ما ـ با اختیار و اراده و هم تلاش و مجاهدت ـ مسجود فرشتگان و کرّوبیان می‏گردد، چنین می‏پرسیم: «راز رسیدن به این همه امتیاز و شرافت چیست؟ و چگونه می‏توان بدان دست یافت؟»

یکی از مشکلات سهمگین جوان در پیمودن مسیر زندگی «سرگردانی» است. جوانی که دچار این مشکل شده، هیچ طرحی برای آینده خود ندارد و نمی‏تواند برنامة چند روز دیگر خود را پیش‏بینی و ترسیم نماید.

 همیشه در مواجهه با فرصت‏ها و امکانات غافل‌گیر می‏شود و در پی حل مسایل روزمره به دور خویش می‏گردد. به‏سادگی می‏توان اورا جهتی تازه بخشید. زیرا از خود هیچ جهتی ندارد.

 از هرتوصیه و پیشنهادی استقبال می‏کند و همیشه آماده اجرای یک طرح جدید است. اگر ساعتی برایش در ضرورت یا فایدة کاری سخن گویند، رنگ اصلی برنامة او به‏ سوی آن کار تغییر می‏یابد، ساعتی دیگر ضرورت فعالیتی دیگر را می‏توان در نظرش بزرگ‏نمایی نمود و ساعتی دیگر.

به این ترتیب جوان فرصت‏ها و امکانات خود را بدون تدبیر از دست می‏دهد.

مخاطب این بحث، اکنون همة جوانان نیستند. روی سخن ما به گروهی از جوانان است که برای آینده خود «راه و رسم طلبگی و تحصیل دانش دین» را برگزیده‏اند. این دسته گرچه در انتخاب شاهراه حرکت آینده خود، قدمی بزرگ برداشته‏اند، ولی بسیار دیده‏ می‏شود که در چگونگی پیمودن این مسیر به تردید و اضطراب می‏افتند ویا به‏ سبب ناآگاهی‏ها، سرمایه‏هایی عظیم را از کف می‏دهند.

طلبه، مخصوصاً در نقطه‏ای که اختیار بیشتری برای تنظیم برنامة تحصیلی و آموزشی خود پیدا می‏کند (پایان سطح یک)، بسیار مستعد گرفتارآمدن به بحران تصمیم‏گیری است.

 دراین نقطه، اگر عالمی شایسته، او را مثلاً به انس با قرآن و تفسیر، تشویق کند، یکباره روش خود را تغییر داده و دست‏به‏کار انجام این توصیه می‏شود و به‏ جز برنامه‏های ضروری، همه را متوقف می‏کند و تنها به تفسیر می‏اندیشد.

 روز دیگر در محضر بزرگی، به بینش اجتماعی و کسب توانمندی‏های لازم برای مواجهه با اجتماع، توصیه می‏گردد و وظیفه جدیدی بر دوش خود احساس می‏کند. فردا در ضرورت تبلیغ و فعالیت فرهنگی، سخنی تازه می‏شنود و تحت تأثیر آن، جهت تازه‏ای انتخاب می‏کند و....

موجودی این چنین دائماً گرفتار ملامت درونی و همیشه از فعالیتِ جاری خود گلایه‏مند و ناخشنود است. در درون، با خود سرِ ستیز دارد و خود را همواره محکوم می‏کند. مگر آن‏که با افیون غفلت، یکباره خود را از سؤالات مهم زندگی رهایی بخشیده باشد! این نوع سردرگمی‏ها غالباً با دل‌سردی، بی‏علاقگی و در نهایت پشیمانی از چند سال عمر بر باد رفته! همراه است و به رهاکردن تحصیل حوزوی می‏انجامد.

طلبه باید یک توانایی بسیار ارزش‏مند را در همان سال‌های آغازین طلبگی کسب کند؛ توانمندی «برنامه‏ریزی» و «مدیریت توانِ خویشتن».

 طلبه باید در تنظیم بهینه فعالیت‏های زندگی به خودشکوفایی برسد و نظام ضرورت‏ها و وظایف را به‏دست آورد. به‏ یقین در شرایط کنونی ضرورت‏ها، بسیار فراوان و وظایفِ واجب، بسیار انبوه است.

 برای انتخاب راه، فایده‏مند بودنِ یک کار یا حتی ضروری بودنِ آن کافی نیست. این ضرورت‏ها، اگر با یکدیگر مقایسه شود و در یک «دستگاه وظایف» قرار گیرد، به «واجب» و «واجب‏تر» تقسیم می‏شود و در یک طیف اولویت، نمره پیدا می‏کند.

 سخن گفتن از «ضرورت» مطالعه آثار فلان اندیش‏مند، آموختن زبان دوم، ورزش و تربیت بدنی، کسب هوش‏مندی سیاسی، و غیر آن بسیار ساده است اگر.. . هر یک به تنهایی مورد توصیه و موضوع اقدام باشد. امّا در مقایسة این ضرورت‏ها، جایی که تنها امکان انتخاب یکی از این گزینه‏ها وجود دارد، کدام را باید برگزید؟ پاسخ این پرسش فقط با داشتن یک طرح کلان و نمای کلی از هویت کاری طلبه امکان‏پذیر است.

آیا می‏توان ضریب اهمیت و درجة اولویت برنامه‏های مختلفی که پیش روی طلبه قرار می‏گیرد را کشف نمود و بر اساس آن برنامه‏ای هماهنگ ترسیم کرد؟

******

ناگفته روشن است که برنامه‏ریزی جزئی برای استعدادهای متفاوت و علاقه‏های متعدد امکان‏پذیر نیست. اگر به اختلاف‏ها و تمایزها چشم بدوزیم، بی‏شک سخنی برای ادامه نخواهیم داشت.

اما چه‏مانع دارد که به‏جای تمرکز بر این تفاوت‏ها به مشترکات بپردازیم؟ همان اموری که مجموعاً دست به‏دست هم داده و همه محصلان علوم دینی را زیر یک سایبان جمع نموده و یک عنوان به همة آن‏ها بخشیده است؛ عنوان «طلبه»

بر اساس این هویت مشترک، انتظار می‏رود برنامه مشترکی نیز برای فعالیت‏های طلاب، بتوان ارائه داد.

درحالی‏که هرچه به جزئیات برنامه واختلاف شرایط، بیشتر توجه کنیم، افراد بیشتری از مخاطبان خود را از گردونه بحث خارج ساخته‏ایم.

برنامه درسی که از سوی مدیریت حوزه، در دستور کار طلبه قرار دارد، بخشی از این فعالیت‏های مشترک است. هر طلبه علاوه بر آموزش‏های رسمی که در حوزه می‏بیند، نیازهای دیگری دارد که باید با «برنامه‏» و «به‏مرور»، برای خود تأمین کند و نمی‏توان از حوزه انتطار داشت برای همة آن‏ها تدارکی دیده باشد.

 طلبه مطالعاتِ جنبی فراوانی نیاز دارد که اگر در برنامه درسی او قرار گیرد، سال‌های تحصیل حوزه، چندین برابر خواهد شد! طلبه به کسب مهارت‏هایی مانند نویسندگی، سخن‏وری، تندخوانی، تسلط بر ابزار و شیوه‏های نوین پژوهش و.. . نیازمند است که نمی‏توان از مدیریت حوزه توقع داشت همة این‏ها را برای او تأمین کند.

 طلبه باید برای تقویت قوای جسمی خود برنامه و اقدامی داشته باشد و در رژیم غذایی خود مراعات قواعدی را نماید، که الزاماً مدیریت حوزه مسئول آن نیست. برنامه‏ای که مدیریت حوزه تدارک دیده، غالباً ناظر به نیازهای «علمی» طلاب است. آنچه ما به دنبال آن هستیم، برنامة زندگی است نه فقط برنامة علمی. البته کار علمی رسمی، مهم‌ترین فعالیت زندگی طلبه است. ولی تنها درکنار امورِ لازمِ دیگر، زمینة نیازهای طلبه را پوشش کامل می‏دهد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد