پسران ایرونی

ورود دختران ممنوع

پسران ایرونی

ورود دختران ممنوع

جان دالتون

جان دالتون
10 سال قبل از ثبت و اعلان استقلال آمریکا در سال 1766، جان دالتون در انگلستان متولد شد. خانواده او در یک کلبه کوچک گالی در روستایی زندگی می‎کردند. در کودکی، جان به همراه برادرش در یک مزرعه کار می‎کرد و در مغازه پدر در بافتن لباس او را یاری می‎دادند. با وجود فراهم بودن اندکی از لوازم اولیه زندگی آنها خانواده فقیری بودند، بسیاری از پسران فقیر در آن زمان از داشتن تحصیلات محروم بودند، اما جان توانست با خوش‎شانسی در مدرسه‎ای در همان نزدیک زادگاهش مشغول تحصیل شود.

ادامه مطلب ...

شنیدنی‌های همسایه آیت الله بهجت

مردان بزرگ را همیشه نمی‌شود از نگاه شاگردان و بزرگانی چون خود آن‌ها شناخت. گاهی یک همسایه می‌تواند جزئیاتی از زندگی  را به زبان بیاورد که تنها آدم‌های نسبتاً عادی می‌توانند ببینند. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت و گوی مشرق با آقای "صاحب الدار" که چهل سال همسایه‌ی آیت الله بهجت(ره) بود.

ادامه مطلب ...

۸حکایت

۸حکایت عارفانه : 


1- مناجات مولی‌الموحدین در نخلستان


2- کلام رابعه درباره‌ی محبت


3- مکالمه‌ی حضرت خلیل با حضرت ملک الموت


4- حالات حضرت صادق علیه السلام در نماز


5- برخی از حالات اسوه‌ی محبین، امام زین‌العابدین علیه السلام


6- حکایتی از سیّد العاشقین امام حسین علیه السلام


7-امام زین‌العابدین علیه السلام در میقات


8-بی خودی عاشق خدا

ادامه مطلب ...

آداب افطار و سحری


آداب افطاری و سحری

برای باز کردن روزه و همچنین خوردن سحری هر یک از ما آداب مخصوص به خود داریم و بر اساس آموزشهای متفاوت اعمال متفاوتی انجام می دهیم.

مهم ترین امور در افطار و سحری قبل از شروع و بعد از گفتن بسم الله و ... خواندن سوره قدر است.

ادامه مطلب ...

خانه‏نشینی بزرگترین مرد

خانه‏نشینی بزرگترین مرد
علی(ع)

پس از درگذشت رسول خدا صلی‏الله علیه واله وسلم بر سر جانشینی پیامبر میان مسلمانان اختلاف در گرفت. آنها بدون توجه به سخنان و وصایای رسول اکرم صلی‏الله علیه واله وسلم و انتخاب علی علیه‏السلام به عنوان ولیّ و جانشین آن حضرت، با ابوبکر بیعت کرده و در حقّ خاندان مظلوم و داغدیده پیامبر خدا صلی‏الله علیه واله وسلم چه بسیار آزارها و بی‏حرمتی‏ها روا داشتند؛ خانه علی علیه‏السلام را به آتش کشیدند و او را دست بسته به سوی مسجد بردند و در مقابل چشمان غیرتمند شیر خدا دختر رسول اکرم خدا صلی‏الله علیه واله وسلم و همسر گرامی علی علیه‏السلام را تازیانه زدند.

ادامه مطلب ...

ویژگیهای حضرت علی(ع)

ویژگیهای حضرت علی(ع)

شب نوزدهم رمضان که به روایت هایی شب قدر نیز محسوب می شود، شبی است که حضرت امیرالمومنین علی (ع) از سوی فردی جاهل و کینه توز ضربت خوردند و همین ضربه در بیست و سوم رمضان منجر به شهادت ایشان شد.

امشب یادآور شوم ترین شب، بعد از وفات رسول خدا (ص) است، زیرا همگان فردی بزرگ با ویژگی های زیر را از دست دادند.

 

ادامه مطلب ...

قصه پهلوانی پوریای ولی

قصه پهلوانی پوریای ولی

سنگ زورخانه

هنگام سحر و اذان، در تاریک و روشن بامداد، مردی تنومند و بلند قامت از خانه ای بیرون آمد و قدم در کوچه ای تنگ نهاد. از میان دیوارهای کوتاه و بلند شهر گذشت و به مسجد آن شهر نزدیک شد . صدای اذان صبح از گلدسته ها به گوش می رسید. پهلوان وضو ساخت و با خدای خود، به راز و نیاز پرداخت. هنوز چیزی نگذشته بود که از پشت یکی از ستونهای مسجد، صدای گریه پیرزنی را شنید که به درگاه خدا چنین التماس می کند: خداوندا ! رو به درگاه تو آورده ام، نیازمندم و از تو حاجت می طلبم، نا امیدم مکن.

مرد بی تاب شد، با خود اندیشید، حتماً این زن تنگدست و نیازمند است. آرام به پیرزن نزدیک شد . او را دید که بشقابی حلوا در دست دارد. با لحنی سرشار از مهربانی پرسید: چه حاجتی داری مادر؟

 

چون پیرزن اندکی آرام شد، گفت: ای جوانمرد، التماس دعا دارم. برای من و پسرم دعا کن.

 مرد پرسید مشکل تو و پسرت چیست؟

پیرزن آهی سرد از دل برآورد و گفت: پسری دارم زورمند و دلاور که پهلوان هندوستان است و در شهر و دیار خود پرآوازه است. هر جا نام و نشان پهلوانی را می شنود، عزم کشتی گرفتن با وی می کند. شکر خدا که تاکنون پیروز شده و تا امروز هیچکس نتوانسته پشت او را به خاک برساند. اکنون پهلوانی از خوارزم به شهر ما وارد شده و قصد هماوردی با پسر من را دارد، می ترسم پسرم مغلوب شود و روی بازگشت به شهر خود را نداشته باشد. این پهلوان که کسی جز پوریای ولی نبود، فهمید که رقیب هندی او، پسر این پیرزن است. پوریای ولی، طاقت دیدن اشکهای آن مادر غمگین را نداشت. دلداریش داد و گفت : به لطف خدا امیدوار باش مادر، خداوند دعای مادران دل شکسته را مستجاب می کند. این را گفت و با حالتی پریشان، از پیرزن دور شد و از مسجد بیرون رفت.

زورخانه ورزش باستانی ایران کهن

پس از آن پوریای ولی با خود فکر کرد که فردا چه باید بکند، اگر قویتر از آن پهلوان باشد و بتواند او را به زمین بزند، آیا طعم شکست را به او بچشاند؟ یا باتوجه به تمنای مادر او، مقاومت جدی نکند و زمینه پیروزی حریف را فراهم نماید. برای مدتی پوریای ولی، در شک و تردید بود. ناگهان از دایره تردید بیرون آمد، لبخندی زد و تصمیمی قاطع گرفت. او می دانست قهرمان واقعی کسی است که نفس سرکش خود را مهار کند. او خواست که غرور خود را بشکند و بقول مولوی ( شیر آن است که خود را بشکند ) البته این انتخاب، بسیار دشوار بود.  چون روز موعود فرا رسید و پوریای ولی، پنجه در پنجه حریف افکند، خویشتن را بسیار قوی و حریف را دربرابر خود ضعیف دید تا آنجا که می توانست به آسانی پشت او را به خاک برساند. اما عهد خود را بیاد آورد. برای آنکه کسی متوجه نشود، مدتی با او دست و پنجه نرم کرد، اما طوری رفتار کرد که دیگران احساس کنند حریف وی قویتر است. پس از لحظاتی، پوریای ولی، این پهلوان نام آور  بر زمین افتاد و حریف روی سینه اش نشست. در همان وقت به او احساس عجیبی دست داد. مثل این بود که درهای حکمت به روی او گشوده شده و وی پاداش جهاد با نفس را مشاهده کرد.

دوستان پوریای ولی که از توانایی بدنی او به خوبی آگاه بودند، از شکست او در رقابت با پهلوان هندی در شگفت بودند. چند روز بعد از آن واقعه، سلطان جونه ( حاکم آن منطقه در هند) مجلسی ترتیب داد تا در آن از پهلوان پوریای ولی دلجویی کند. در آن هنگام، پهلوان هندی که در مجلس حضور داشت، پیش آمد و خود را به پای پوریای ولی افکند و بازوبند پهلوانی را به او تقدیم کرد. او گفت من در ضمن مسابقه، متوجه گذشت و جوانمردی تو شدم. پوریای از اینکه رازش برملا شده بود، متاثر و پریشان شد اما دوستان او خوشحال شدند و ماجرای این فداکاری بزرگ در همه شهرها پیچید. از آن پس، از پوریای ولی به عنوان یکی از جوانمردان و اولیای خدا یاد می شود.

پوریای ولی اضافه بر قدرت پهلوانی و نیرومندی بدن، صفات آشکار و پسندیده ای داشته که او را از دیگر پهلوانان، متمایز می ساخته است. پهلوانان و ورزشکاران با یاد او، جوانمردی را پاس می دارند.